دانش مسلمانان


 

نويسنده:سهيلا صلاحي اصفهاني




 
نمي دانم حوصله اش را داري يا نه ؟ مي خواهم حکايتي بلند برايت بخوانم.حکايتي به درازاي همه ي تاريخ من و تو. مي خواهم برايت بگويم که بوديم، کجا بوديم و چرا به اين جا رسيديم. نه، اشتباه نکن. داستان آفرينش را نمي گويم؛ اگر چه مشابهتي ميان اين دو است که تو خود، درخواهي يافت. اما قصه ،قصه اي ديگر است.
قريب هزار و دويست سال پيش از اين، من بودم و تو بودي و البته، خدا- که هميشه هست- ناممان پرآوازه بود و نانمان پربرکت. دنيا من و تو را مي شناخت و به علم و هنر و دستان تواناي ما غبطه مي خورد. از اسپانيا تا ايتاليا، از فرانسه تا انگليس، همه و همه ريزه خوار تفکر و انديشه و ابتکار ما بودند.
آن ساله ها من و تو، عزيز بوديم و خواستني. در تکاپوي طلب علم بوديم و به روزگار طلايي خود مي باليديم. باور داشتيم که براي کسب دانش و فضيلت آفريده شده ايم .جهان را آيت حق مي دانستيم. هم نظم آن را مي ديديم و زيبايي اش را و شناخت آن برايمان امري مقدس بود.
مي داني! من و تو پيرو قرآن و پيامبر(ص) بوديم. وقتي مي ديديم صدها آيه در قرآن به مطالعه و تفکر در طبيعت فرا مي خواندمان، لبيک مي گفتيم و انديشيدن را جزء جدايي ناپذير حيات خود مي دانستيم. برايمان حرف و حديث پيامبر(ص) مهم بود و به آن عمل مي کرديم. لقب پرافتخار «وارثان پيامبر(ص) »که به علماي مؤمن داده مي شد، وجودمان را سرشار از لذت مي کرد.
حقيقت را جست و جو مي کرديم، بندهاي تعصب قومي و نژادي را از دست و پاي عقلمان گشوده بوديم و حق را از زبان هر که بيرون مي آمد، گردن مي نهاديم.
من و تو نهضتي بزرگ در قلمرو اسلام پديد آورديم و با استعداد و ابتکار، دانش يوناني ها و هندي ها و پدران ايراني خود را با آموزه هاي دين، تکميل نموديم و حرف اول معرفت را در دنيا به زبان مي آورديم.
يادت مي آيد! چگونه مراکز علمي ما در شهرهاي اسلامي، مايه ي حيرت عالم و آدم بود؟ نظاميه ، مستنصريه، حلاويه، الازهر و...هريک شهرتي به سزا داشتند. تجارت و زراعت و هنر و صنعت ما، جهانيان را شگفت زده کرده بود.
آن روزها، به قول نويسنده اي ،اساتيد دانشگاه هاي اسپانيا و ايتاليا، فيلسوف ها و دانشمندهاي اروپا، وقتي مي خواستند درس بدهند، قبا ولباده ي علماي ما را به تن مي کردند. خود را به شکل بوعلي و رازي و غزالي در مي آوردند. صنعت گرهاي مسيحي در اروپا، تقلب که مي کردند، مارک «الله» را روي جنس هاي خودشان مي زدند؛ يعني که اين ساخت اروپا نييست؛ کار بلخ و بخارا و توس و ري و بغداد و شام و مصر و...است حتي روي صليب، مارک«الله » مي زدند...
آري، مي خواهم قصه ي عزتمان را با تو بازگويم. مي خواهم به يادت بياورم روزگاري طب و رياضي و فيزيک و موسيقي و نجوم و ساير علوم به مسلماني خود مباهات مي کردند و پيشرفتشان را مديون من وتو بودند. مي خواهم حکايت علم را با تو بگويم. وآنچه برآن رفت.

رياضيات
 

هيچ مي داني رياضيات از سرزمين هاي اسلامي به مغرب زمين راه يافته؟ اصلاً مي داني رياضيات ايراني يک دوره ي کامل از تکامل رياضيات را در بر مي گيرد؟ مي داني هندسه ي تحليلي و مثلثات را مسلمانان پايه گذاري کردند؟ مي داني دانش جبر با نام کدام مسلمان در تاريخ علم ثبت شده است؟
امروز مي خواهم رازهايي از رياضيات را با تو بگويم تا به خودت اعتماد کني؛ برخيزي و از کاروان دانش روز عقب نماني و البته آن را با انديشه اي مقدس پيوند زني.
راستش را بخواهي، پايه ي علم رياضي به دست يونانيان قديم گذاشته شده بود؛ اما از آن جا که راه يافتن فرهنگ رياضي به اروپا از طريق رساله اي بود که «محمد بن موسي خوارزمي»، رياضي دان مسلمان، به عربي نوشته بود وکتاب وي «الجبر والمقابله» نام داشت، اين علم در زبان هاي اروپايي نام عربي«جبر» را به خود گرفت.
کتاب «خوارزمي» پيوسته در دانشگاه هاي اروپا تا قرن شانزدهم ميلادي، محور تحقيقات به شمار مي رفت، آخر، خوارزمي در کتاب خود شش قسمت فن رياضي را آموزش داده است که امروزه هم دنيا بيشتر از آن نمي داند. (جالب است بداني اصطلاح جديد(Algoritm) الگوريتم که براي نماياندن حساب و محاسبه به کار مي رود صورت تغيير يافته اي از نام خوارزمي است.
البته دانشمنداني شبيه خوارزمي کم نبوده اند. «حکيم عمر خيام»، نيز از بزرگ ترين رياضيدانان ايراني است و کتاب جبر وي، بهترين نمونه ي رياضيات اسلام است که تاکنون در دانشگاه هاي دنيا، مورد استفاده قرار گرفته و به تازگي درآمريکا به چاپ رسيده است.
درد ِسرت ندهم، در رياضيات، تا قرن دهم و يازدهم چهره هاي درخشاني در جهان اسلام ظاهر شدند؛ مثلاً«شيخ بهاءالدين عاملي»در مهم ترين کتاب رياضي خود«خلاصه الحساب»که هنوز هم در برخي از مدارس ديني تدريس مي شود، مشکل ترين مسائل حساب و هندسه و جبر را با زباني ساده تحرير کرده و پيچيدگي هاي اين علم را از بين برده است.
آثار اصيل و ابتکارهاي رياضيدانان مسلمان، فراوان است.
اما نمي دانم چرا برخي از اين ابتکارها به نام ديگران ثبت شده است.
مثلاً:«کرجي، رياضيدان ايراني، براي نخستين بار جدولي براي ضريب هاي بسط دو جمله اي آورده ولي امروزه آن را به نام مثلث پاسکال مي شناسند!!
«غياث الدين جمشيد کاشاني» براي نخستين بار عددهاي ده دهي کوچک تر از واحد را طرح کرد، ولي درکتاب هاي تاريخ رياضيات به نام «سيمون سترون»که نزديک150سال بعد از کاشاني مي زيسته، ثبت شده است!!
«خجندي، رساله اي نوشته درباره ي اين قضيه که مجموع دو مکعب نمي توانند مکعب باشند و «فرما» به آن کليت داده و اين قضيه به نام دانشمند فرانسوي خوانده مي شود!!
در علم هندسه، دانشمندان مسلمان، نخست به ترجمه و شرح آثار بزرگي چون«اصول اقليدس» پرداختند.
يادت باشد که رومي ها تقريباً سه قرن بعد از مسلمانان اين کتاب را به لاتين ترجمه کردند...سپس براي مسائلي که نزد قدما حل نشدني بود، دانشمنداني چون «ابن هيثم» و «ابوسهل کوفي» و «حسن بن موسي» راه حل هايي يافتند. آن گاه با آميزش جبر و هندسه، اصول هندسه ي تحليلي را به وجود آوردند و اين از مهم ترين ابتکارهاي مسلمانان بود.
از برجسته ترين دانشمندان مسلمان در اين زمينه باز از «خيام»مي توان نام برد که من هر وقت نام او را مي شنوم به ياد حرف استادم مي افتم که مي گفت:«چهار ضلعي هاي «ساکري» رياضيدان ايتاليايي در واقع همان چهار ضلعي هاي خيام هستند که هفت قرن قبل از ساکري در کتاب خيام مطرح شده بود. علماي غرب، دانش هندسه را از مسلمانان فرا گرفتند».
حالا بيا به سراغ مثلثات برويم. در تاريخ علوم اسلامي ،فصل مربوط به مثلثات اهميت اساسي دارد. در نزد يونانيان علم مثلثات به معني خاص وجود نداشته است.
خطوط و توابع مثلثاتي ، سينوس و تانژانت که امروزه ما آن ها را مي شناسيم ، براي يونانيان ناشناخته بود. «بطلميوس»با وترها کار مي کرد؛ اما دانشمندان مسلمان سخن از «جيب» و «ظل» به ميان آوردند و روابط ميان توابع مثلثاتي را به صورت صريح و آشکار بيان کردند .اين علم در قرن هفتم هجري قمري در مشرق اسلامي تأسيس شد.کلمه ي سينوس که بيانگر عمل اصلي مثلثات است، مستقيم از واژه ي عربي «جيب» ترجمه شده است و نيز «تانژانت» ترجمه اي از «ظل» است.
از دانشمندان اين رشته مي توان به «ابوالوفاي بوزجاني» اشاره کردکه در گسترش علم مثلثات،کارهاي ارزنده اي کرد. او در استخراج سينوس زاويه ي 30درجه، روشي يافت که نتيجه ي آن تا هشت رقم با مقدار واقعي سينوس30 درجه مطابقت دارد.
دراروپا حل مسئله ي جمع زوايا را به «کوپرنيک»منسوب مي کنند و او که از راه حل «ابوالوفا»بي خبر بوده است، ظاهراً براي حل مسئله طريقه اي پيچيده تر از رياضيدان اسلامي يافته است.
از ديگر دانشمندان اين شاخه ي رياضيات، «خواجه نصيرالدين طوسي» است.مطالبي را که وي درباره ي مثلثات نوشته است، فقط در جديدترين کتاب هايي که در اين علم تأليف شده است، مي توان يافت.
خلاصه آن که در تمام قرون وسطي، پيشرفت رياضيات، در واقع مديون نبوغ رياضي مسلمانان بود .حتي در نيمه ي اول قرن پانزده ميلادي که مسلمانان با مشکل ترين مسائل جبر و هندسه و مثلثات دست و پنجه نرم مي کردند، در اروپا تحقيقات رياضي از حساب تقويم و طرز به کار بردن چرتکه-که غالباً در سطح حوائج روزانه بود- نمي گذشت.
مي داني انگيزه ي مسلمانان از مطالعه ي رياضيات چه بود؟
دست يافتن به طرح زيباي تفکر منطقي؛ چيزي شبيه موسيقي، شعر، نقاشي و ساير هنرها.
رياضيات کمک مي کرد تا قانون هاي مقدماتي حاکم بر طبيعت و جامعه و نيز خود انسان بهتر و دقيق تر شناخته شود. رياضيات، جلوه اي نمادين از واقعياتي است که به نظامي فراتر از عالم ماده تعلق دارند.
رياضيات، با عدد سر و کار دارد و اعداد ،کليدي براي درک کيهان هستند.
از رهگذر حساب و هندسه، کثرت اعداد به وحدت مطلق باز مي آيد و اين اساسي ترين اصل خلقت است.
منبع:ويژه نامه آسمان مهر